مردی صبح از خواب بیدار شد
و با همسرش صبحانه خورد ولباسش را پوشید وبرای رفتن به کار آماده شد
هنگامی که وارد اتاقش شد تا کلیدهایش را بردارد گردوغباری زیاد روی میز وصفحه تلویزیون دید.
به آرامی خارج شد وبه همسرش گفت :
دلبندم ،کلیدهایم را از روی میز بیاور
زن وارد شد تا کلید ها را بیاورد دید همسرش با انگشتانش وسط غبارهای روی میز نوشته ” یادت باشه دوستت دارم “
وخواست از اتاق خارج شود صفحه تلویزیون را دید که میان غبار نوشته شده بود” امشب شام مهمون من “
زن از اتاق خارج شد وکلید را به همسرش داد وبه رویش لبخند زد
انگارخبر می داد که نامه اش به او رسیده
این همان همسر عاقلیست که اگر در زندگی مشکلی هم بود ،مشکل را از ناراحتی وعصبانیت به خوشحالی ولبخند تبدیل می کند
هیچوقت با حالت دستوری با افراد خانواده تان صحبت نکنید