(سِریال) دنیا ؛به (سه) ریال هم نمی ارزد
البته ،در پیش چشمان (نقَاد)،(نافذ)،(بصیر)!!!
اما کو؟
و کجاست؟چشمانی که چنین؟!
جز چشمان علی..
پس،ای دوست!!
(گفتن)،اگر بنا باشد!
علی باید بگوید!
و اگر “شنیدن” از علی باید…
آری,"دنیا” را بایست از زبان او شنید و شناخت!
از یادم نمی رود روزی که به “محضر” آمد ؛
و (طلاق) داد…
محضرِ خدا را می گویم!
و (طلاق) دنیا را…چه ها که می گفت:من دنیا را از نظر افکنده ام (نهج البلاغه خطبه 128)
او خوارتر از برگی است
در دهان “ملخی” که آن را می خاید تا طعمه سازد(نهج البلاغه خطبه 226)
و کمتر از “استخوانِ” خوکی،در دستِ “مجذومی” (خطبه 2238)
و ناچیزتر از پر کاهی..
و گیاه خشکیده ای (خطبه 32)
و آنگاه خدایش را با سوگند یاد می نمود که:
اگر دنیا را “جسم” و “کالبد” می بود اورا رها می نمودم و “حد” خدا را درباره اش برپا می داشتم!
واللهِ لو کُنتِ شَخصَاً مرئیاً و قالباً حِسیاً لاقَمتُ عَلیکَ حُدُود الله(خطبه 45)
و دنیا را چنین مخاطب می داشت که:ای دنیا از من دورشو..مبادا که تو در دل من جای گیری..هرگز!جز مرا بفریب!
مرا به تو چه نیاز ای همه “مکر” و “دغل” !ای دنیا (نهج البلاغه،قصار77)
لا حانَ حِینُک،غُرِّی غَیرِی لاحاجةَ لِی فِیک
______________________