امید شیعه
كدام نقطه ی این خاك زیر پای تو نیست
كدام پاره ی خورشید آشنای تو نیست
بگو كدام نسیم شكفته در وادی است
كه ذهنش آینه بندانی از صفای تو نیست
كدام جاده ، بگو ، می رساندم تا تو
كدام سوی افق را نشان جای تو نیست
منم كه گمشده ام ای عزیز پیدایم
منم كه هر نفسم گریه ای برای تو نیست
امید شیعه ! چرا از سفر نمی آیی
كه زخم كهنه ی ما را به جز دوای تو نیست
زمین به ماتم غیرت نشسته است آقا
چرا به بام جهان بیرق لوای تو نیست
در انتظار تو این جان به تنگ آمده است
بیا بیا كه به سرها به جز هوای تو نیست
فرم در حال بارگذاری ...